ذهنیت بسیاری از ایرانی ها از چین معمولا مکانی برای خرید کالای بنجل و ارزان قیمت و کشوری که مردمانش بدبخت و بیچاره، کوتاه قد و سوسک و سگ خور هستند می باشند و...، اما تا به چین نروید متوجه نمی شوید که چرا بزرگترین هم و غم اقتصاد ایالات متحده و بسیاری از دیگر اقتصادهای جهان امروزه چین شده.
شاید به این دلیل تصورهای کاذب در ذهن بسیاری از ایرانی ها و جهانیان در مورد چین بوجود آمده که چین را از چشم انداز رسانه های غربی می شناسند و نه از پنجره واقعی آن و به همان نسبت که ما ایرانی ها در جنگ رسانه ای خود در مقابل رسانه های غربی کوتاهی به خرج داده ایم چینی ها نیز کوتاهی بسیار داشته اند.
به جرئت می توانم بگویم که میانگین قد مردمان چین اگر از میانگین قد مردمان ایران بلند تر نباشد کوتاهتر نیست. مردمان آن هم نه بدبخت هستند و نه بیچاره بلکه میانگین شرایط زندگی آنها حتی بالاتر از بسیاری از کشورهای اروپایی است.
در مورد سوسک و سگ خوردن آنها ظاهرا در برخی مناطق آن چنین فرهنگ غذایی وجود دارد اما نه در کل چین، تنوع غذایی مردم چین آنقدر بالا است که یکی از دوستان با بنده شرط می بست اگر یکماه در چین با هم رستوران برویم و ناهار و شام تمام منوی غذا را سفارش بدهیم می تواند بنده را آنقدر به رستوران های مختلف ببرد که یک غذای تکراری در غذاهای آنها وجود نداشته باشد، آن هم با توجه به نظر ما ایرانی ها که نسبت به خوردن برخی غذاها مثل گوشت خوک ممکن است حساس باشیم، حد اقل بنده در هیچ رستورانی نه گوشت سگ در منوهایشان مشاهده کردم و نه سوسک.
می توان گفت رسانه های غربی همین ذهنیتی را که ما امروزه از چین و مردمان آن داریم در مورد ایرانی ها در جهان جا انداخته اند.
آنها به این وسیله دشمنان و رقبای خود را تخریب فرهنگی می کنند.
چند سال پیش در گیر و دار اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران چند نکته پیش آمد که بنده یقین پیدا کردم که رسانه های غربی چه ذهنیتی را در ذهن دیگر کشورها از ما ایرانی ها ترسیم کرده اند. معاون رئیس جمهوری زیمبابوی که در این مراسم شرکت داشت برای بازدید به موسسه ایران آمده بود و در حین صحبت هایش اظهار می داشت که باور نمی کرد ما در ایران ماشین داریم و از فرودگاه وی را با ماشین به هتل بردند و بعد دید که ما ساختمان هم داریم و قرار نیست در چادر اقامت داشته باشد، وی خود را برای شتر سواری و اقامت در خیمه و کویر آماده کرده بود.
من نیز از او گله کردم که به عنوان یک شخصیت عالیرتبه سیاسی چرا چنین ذهنیتی را نسبت به کشور ما دارد گوشی خود را در آورد و فیلمی از خوابیدن برخی ایرانی ها در کپر و کویر و دریاچه نمک را به من نشان داد که توسط رسانه های غربی در کشورش به عنوان زندگی ایرانی ها پخش شده بود، این در حالی است که برخی از جوانان ما برای تفریح به اصطلاح اعیانی دست به این کار می زنند.
در حین گپ و گفت با یکی از روزنامه نگاران انگلیسی وی اظهار می داشت که قبل از آمدن به تهران تصور می کرد ما ایرانی ها دستشویی نداریم و با تعجب دید که ما نه فقط دستشویی ایرانی داریم بلکه فرهنگی آن را هم داریم، وی همچنین اظهار می داشت که تصور عمومی در انگلیس این بود که به دلیل تحریم ها شرایط مردمان ایران به حد قحطی رسیده و اگر احیانا بخواهد در خیابان ساندویچی میل کند ممکن است مردم به وی حمله ور شوند و برای آن ساندویچ جان خود را از دست دهد، وی اظهار می داشت دوستانش سفارش کرده بودند اگر توانست گشنگی اش را تحمل کند تا به هتل برسد و برای غذا خوردن امنیت داشته باشد.
جای بسی ناراحتی بود که وی و هموطنانشان نمی دانستند ایرانی ها توالت و اگو وتخلیه فاضلاب را ۲۰۰۰ سال پیش اختراع کردند و زمانی که ما دستشویی داشتیم غربی ها در باغ دست به آب می رفتند، و در لندن تا کمتر از همین یکصد و پنجاه سال پیش (سال ۱۸۵۸ میلادی معروف به دوره تعفن بزرگ لندن که در پی آن پارلمان این کشور تصمیم گرفت فاضلاب احداث شود) مردم انگلیس فاضلاب خود را در کوچه و خیابان و یا رودخانه تایمز رها می کردند و بسیاری از انگلیسی ها به دلیل همین ماجرا مریضی های صعب العلاج گرفتند و مردند و کار به جایی رسیده بود که به دلیل بوی بد فاضلاب تردد در بسیاری از مناطق لندن برای بسیاری از مردم نا ممکن شده بود.
حال برگردیم به موضوع خودمان، چینی ها در برهه از زمان مجبور بودند استلاحا به غربی ها کولی بدهند تا کارخانه های غربی را مجاب کنند تولیدات خود را در چین انجام دهند اما با توجه به هنر آنها در مهندسی معکوس امروزه آنها توانسته اند بخش بزرگی از تکنولوژی غربی را بومی کنند و امروزه این غرب است که به تولید در چین احتیاج دارد و نه چین به غرب.
امروزه فقط ایالات متحده بیش از هشت هزار ملیارد دلار به چین بدهکار است که پنج میلیارد دلار آن اوراق قرضه است و تراز تجاری میان دو کشور سالهاست که به نفع چین می باشد.
ظرف حدود بیست سال رشد اقتصادی چین به حدی بالا رفته که چینی ها با سرعت برق در حال ساخت برج های تجاری هستند تا پاسخگوی تقاضای دفاتر کار باشند. یک ساختمان معمولی ده طبقه ظرف حدود شش ماه به اتمام می رسد و شاکی هستند چرا برج شانگهای که دومین بلند ترین برج جهان است هشت سال طول کشید تا ساخته شود. بد نیست با پروژه های ساختمان سازی خودمان مقایسه کنیم.
در حالی که کل جهان در رکود اقتصادی به سر می برد چین در حال رشد چشمگیر اقتصادی می باشد و شما می توانید در کوچه و خیابان های شهرهای بزرگ این سرعت رشد اقتصادی را لمس کنید.
طبق گزارش بانک جهانی تولید نا خالص ملی چین در سال گذشته میلادی به حدود ۱۲ هزار میلیارد دلار رسید در حالی که تولید نا خالص ملی ایالات متحده ۱۸ هزار میلیارد دلار است، این در حالی است که کمتر از ۴٫۸ درصد جمعیت این کشور ۱٫۶ میلیارد نفری در حد متوسط به پایین زندگی می کنند در حالی که بیش از ۳۰٫۲ درصد جمعیت ساکن ایالات متحده طبق آمار همین بانک زیر سطح متوسط به پایین زندگی می کنند.
رشد اقتصادی چین ۶٫۸ درصد در سال ۲۰۱۷ میلادی است در حالی که رشد اقتصادی ایالات متحده در همان سال ۱٫۶ درصد در سال بوده، و با این شرایط ظرف کمتر از ده سال آینده چین به راحتی اقتصاد ایالات متحده را کنار خواهد زد.
طبق آمار مجله فوربز سال گذشته تعداد ملیاردرهای چینی ۵۶۸ نفر بوده در حالی که تعداد میلیاردرهای آمریکایی ۵۳۵ نفر بوده و با توجه به تعداد جمعیت دو کشور حدود ۹۵ درصد مردمان چین در سطح متوسط به بالا زندگی می کنند ولی در ایالات متحده حدود ۶۰ درصد جمعیت در سطح متوسط به بالا زندگی می کنند، امری که نشان می دهد توزیع ثروت در جامعه به چه صورت است.
در چین شما هر کالایی که تصور کنید تولید و صادر می گردد و بستگی به سفارش خریدار کیفیت تولید نیز متغیر است، یعنی خریدار می تواند جنس اعلا و درجه یک با قیمت بالا سفارش دهد یا اینکه به مکان هایی برود که کالای نا مرغوب در آن تولید می شود و کالای ارزان قیمت سفارش دهد.
متاسفانه در مملکت ما به دلیل اینکه خیلی کاسبان به دنبال سود بیشتر هستند کالای بی کیفیت چینی وارد می گردد در حالی که شاید تعجب کنید که در خیابان های چین ماشین های آمریکایی و یا ژاپنی و یا اوروپایی و یا حتی کره ای تولید چین با کیفیت مشابه همان کیفیت خارجی آن را مشاهده کنید و بیابید که بسیاری از این کشورها تولیدات خود را در چین انجام می دهند و به کشورهای خود وارد می کنند و این وسایل برای ورود به کشورهای آنها باید از همه استانداردهای بین المللی برخوردار باشد، حال همین ماجرا به دیگر کالای چینی نیز تسری دارد.
جالب تر اینکه چینی ها برای تولیدات داخلی خود مثل ماشین، کالایی با کیفیت بالاتر از کیفیت کالای مورد تقاضای شرکت های خارجی تولید می کنند چون باور دارند که مردم خود را باید راضی نگه دارند و هیچوقت سر خودشان کلاه نمی گذارند تا دیگری سرشان کلاه نگذارد، دقیقا بر عکس تولید کنندگان داخلی ما.
اگر به فرهنگ و تمدن چین نگاهی داشته باشید متوجه می شوید که چینی ها از نظر تمدن و فرهنگ بسیار به ایرانی ها نزدیک هستند و اگر زمان شروع اصلاحات اقتصادی در چین را مد نظر قرار دهید (همان سال ۱۹۷۹ یعنی سالی که در ایران انقلاب شد) می توان گفت ما نیز می توانستیم فرصت های زیادی را داشته باشیم که امروزه در زمینه اقتصادی همسو با چین باشیم، اما ما کجا و چینی ها کجا؟
به هر حال امروزه اژدهای چینی تبدیل به قدرتی شده که بدون خون و خونریزی می تواند با ایالات متحده رقابت کند و آن را از ابر قدرتی ساقط نماید.