ردپای زبان فارسی در آن سوی مرزها

reza-darbandi

گفت و گو با سیدمحمدرضا دربندی، معاون بین‌الملل بنیاد سعدی

روزگاری، زبان فارسی مرزهایی از چین تا روم و بخش قابل توجهی از آسیای صغیر را در بر می‌گرفت. اسلام هم اگر چه به زبان عربی وارد ایران شد، اما با زبان فارسی بود که غنای علمی یافت و از شاخ آفریقا تا شرق آسیا سایه گسترد. از مکاتبات دوران عثمانی و مراسلات بسیاری از سلاطین اسلامی گرفته تا شعر شعرای فرهیخته درباری، همه برای اظهار کمال و دانشوری خود، مطالب یا اشعارشان را به زبان فارسی که نشانگر کمال و موجب فخر و ادب دوستی بود، به رشته تحریر درمی‌آوردند. برای آشنایی از وضعیت زبانی که بیش از هجده قرن پشتوانه مکتوب دارد با «سیدمحمدرضا دربندی» رئیس مرکز گسترش زبان فارسی و معاون بین‌الملل بنیاد سعدی، مرکزی که تنها متولی گسترش زبان فارسی در خارج از مرزهای ملی به حساب می‌آید، در دفتر کاری او که با گذشت ۳ ماه از آغاز فعالیت این مرکز، هنوز بوی تازگی خود را دارد، به گفت‌و‌گو نشستم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید:

جناب دربندی، امروز زبان فارسی به صورت یک رشته مستقل درسی در بسیاری از دانشگاه‌های معتبر دنیا تدریس می‌شود، اما به نظر می‌رسد مشتاقان یادگیری این زبان صرفاً همان دانشجویانی هستند که در بین گزینه‌هایی چون زبان‌های اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی، روسی و ایتالیایی و فارسی، به صورت آکادمیک به سراغ این زبان می‌آیند؟

اگرچه ما در ۲۰۰ دانشگاه معتبر جهان با هدف ایجاد انگیزه و آموزش در بین دانشجویان زبان فارسی فعالیت می‌کنیم ، اما مخاطبان ما تنها این افراد نیستند. رشته‌های مرتبط با زبان فارسی گروه دیگری از مخاطبان ما هستند که به تبعیت تحصیل در رشته‌هایی مانند شرق‌شناسی، اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی، موظف هستند ۱۲ واحد زبان فارسی را نیز به صورت اجباری بگذرانند. داوطلبان آزاد، گروه دیگری هستند که به هر دلیل علاقه‌مند شده‌اند با ایران و زبان فارسی آشنا شوند. دانش‌آموزان مدارس و دبیرستان‌ها از دیگر مخاطبان ما هستند که زبان فارسی ، زبان دوم خارجی آن‌ها را تشکیل می‌دهد. فرزندان ایرانیان مقیم خارج از کشور هم که علاقه‌مند هستند زبان مادری خود را یاد بگیرند، از دیگر مخاطبان اصلی این بنیاد در خارج از ایران به شمار می‌آیند.
زبان فارسی در شبه قاره آسیا دست‌کم ۹ سده پیشینه دارد. در پاکستان، فارسی به عنوان زبان رسمی، علمی و اداری به شمار می‌آمد و اهالی آن مانند هندی‌ها تا همین چند سال پیش به‌ویژه در شهرهای پیشاور، لاهور، پاراچنار، کویته و قلعه لادگشت به این زبان تکلم می‌کردند، هنوز بخشی از سرود ملی پاکستان به زبان فارسی است. اقبال لاهوری اندیشمند نامدار پاکستانی نیز زبان فارسی را برای بیان اندیشه‌ها و اشعارش برمی‌گزیند. با وجود این همه سابقه، علت افول این زبان را در همسایگان‌مان مربوط به چه مؤلفه‌ای می‌دانید؟ 
به‌طور کلی هر اتفاقی که در یک کشور می‌افتد، یا به دلیل تهاجم فرهنگی از بیرون است یا به سبب تشتت فرهنگی از درون که در هر دو مورد در مطالعه اضمحلال هویتی یک کشور جزو شاخصه‌های اصلی است. شما نگاه کنید، ۲۵۰ سال پیش در چین، کتاب آموزش زبان فارسی با زبان واسط چینی به نگارش درآمده است. یعنی در آن روزگار به دنبال این بودند که زبان فارسی را یاد بگیرند یا روس‌ها از ۲۰۰ سال پیش آموزش زبان فارسی را در کشورشان داشتند. منظورم این است که؛ آن‌ها که هیچ وجه مشترکی با ما ندارند، این‌گونه علاقه‌مند به یادگیری زبان فارسی شده‌اند. چندی قبل یادداشتی را می‌خواندم که وقتی یکی از شاهان ایرانی به زبان ترکی برای یک سلطان عثمانی نامه‌ای به زبان ترکی می‌نویسد، آن مقام ترک می‌نویسد: «در دربار عثمانی جز زبان فارسی نشاید!» و نامه را برمی‌گرداند. اما روی هم رفته اگر واقعاً دلیل اصلی افول زبان فارسی در کشورهایی چون پاکستان و هند را جویا شویم باید علت آن را در زمینه‌های استعماری جست‌وجو کنیم.

اثر پذیری مشاهیر جهان از آثار شاعران ایرانی به قدری است که حتی«نیچه» فیلسوف نام‌آور آلمانی مانند هموطنش «گوته» که به کمال شیفته حافظ شیرازی بود، با تقدیم یکی از شعرهای دیوان «اندرزها و حکمت‌ها» خود این ارادت را آشکار می‌کند. گرایش شاعران بزرگی چون «گوته» و «دانته» به حافظ و سنایی را بیشتر به دلیل کدام بعد شخصیتی این شاعران می‌دانید؟

به‌طور کلی ماندگاری آثار همه مشاهیر ایرانی چه در داخل و چه در خارج به این دلیل است که به مفاهیمی فرازمانی و فرامکانی پرداخته‌اند، مفاهیمی که با فطرت بشر به‌طور کلی سازگار است. یعنی آثار آن‌ها بیش از آن‌که مربوط به یک خصیصه قومیتی باشند؛ با مفاهیم بلند انسانی و عرفانی و مسائلی چون محبت به انسان‌ها، صلح دوستی، دوستی بین ملل، مخالفت با جنگ و ستیز و امور مشترکی نظیر اینها سروکار دارند.
زبان فارسی به عنوان زبان علم و زبان پایه در داخل خود ایران چقدر قابلیت گسترش دارد؟ 
در حال حاضر رهبر معظم انقلاب نکته‌ای را مورد توجه قرار داده و فرموده‌اند باید در چشم‌انداز ۲۰ سال آینده، به جایی برسیم که زبان فارسی زبان علم شود. البته باید توضیح داد که عمده این کار بر عهده تشکیلاتی مثل بنیاد سعدی نیست؛ بلکه باید نخبگان و فرهیختگان علمی کشور به گونه‌ای کار کنند که در بعضی از مباحث علمی که از مزیت نسبی برخورداریم، مثل فناوری نانو، سلول‌های بنیادین و... به جایگاهی برسیم که در آن حوزه علمی، زمینه‌های گرایش به یادگیری زبان فارسی افزایش یابد. همانگونه که ما امروزه برای بهره‌مندی از بیشتر منابع علمی، مجبور هستیم زبان انگلیسی را فرا بگیریم.
بنیاد نوپای سعدی به عنوان تنها متولی رسمی ترویج زبان فارسی در خارج از کشور چندی است فعالیتش را شروع کرده است، بفرمایید بعد از تأسیس این نهاد، رابطه مرکز گسترش زبان فارسی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی چگونه تعریف می‌شود؟

هرچند بعد از انقلاب اسلامی موضوع گسترش زبان فارسی در خارج از کشور به عنوان یک موضوع قابل توجه مورد اهتمام خاص مسئولان نظام قرار گرفت، اما باید اعتراف کنیم که جد و جهد در این وادی، پیش از انقلاب نیز وجود داشته است و استادان دانشگاهی از هر فرصتی برای گسترش زبان فارسی در خارج از کشور مشتاقانه سود می‌جستند. اما در خصوص تأسیس بنیاد سعدی باید بگویم تلاش متولیان ترویج زبان فارسی در خارج از کشور برای بالا بردن سطح تخصص و هم قلمرو اختیارات، به این تصمیم منجر گردید که تمام وظایف نهادهای مسئول در این راستا به صورت تخصصی به بنیادی واحد محول گردد. در پی این تصمیم، مرکز گسترش زبان فارسی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به بنیاد سعدی منتقل گردید، اما معین شد رابطه نظام‌مند و هر چه گسترده‌تر این بنیاد با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی همچنان تداوم و تعمیق داده شود.
این نوع نگاه به ترویج زبان فارسی در پیش از انقلاب تنها یک هدف بود، حال آن‌که بعد از انقلاب گویی به بستری برای ترویج و گسترش فرهنگ ایران و اسلام تبدیل شده است.

بر اساس همین نگرش عمیق نسبت به پیامدهای گسترش زبان و ادب فارسی بود که بعد از انقلاب شاهد بنیان گذاری چهار نهاد، برای تحقق این هدف در خارج از کشور بودیم.
یعنی پیش‌تر چهار نهاد مجزا به امر ترویج زبان در خارج از ایران مبادرت داشتند؟

بله! یکی از آن‌ها وزارت ارشاد بود که مرکزی به نام "شورای گسترش زبان فارسی" داشت و ریاست آن به عهده وزیر ارشاد بود. از ۱۶ سال پیش هم که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بنا شد، این سازمان دفتری به نام "مرکزگسترش زبان فارسی" داشت که با همین اهداف و از طریق رایزنان فرهنگی خود به فعالیت می‌پرداخت. تأسیس اداره کل امور فرهنگی در وزارت امورخارجه نیز برای احقاق همین منظور بود که البته این اداره چند سالی است تعطیل شده است. محل چهارمی هم که در قالب ۳۲ پست سازمانی و با پشتیبانی اداره کل امور بین‌الملل این وزارت خانه سال ها با اعزام استادان ایرانی به مراکز دانشگاهی در این زمینه به فعالیت پرداخته، وزارت علوم بود.

آیا فعالیت این نهادها نوعی موازی کاری نبود؟

یک آسیب شناسی در مورد این موضوع توسط مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت گرفت و نتیجه‌اش این بود که این تعدد مراکز نه تنها موجبات هم افزایی را فراهم نکرده، بلکه خود عامل بروز موانع و مشکلات بسیاری است. مهمتر این‌که این ساختار نه در شأن موضوعی به این مهمی بود و نه دارای ظرفیت‌ها، مهارت‌ها و بودجه لازم و کافی. از همین رو بود که ضرورت طراحی ساختاری نوین و کارآمد احساس شد و با پیگیری‌های دکتر حداد عادل که خود از یک سو عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود و از طرفی ریاست فرهنگستان را برعهده داشت و از همه مهمتر علاقه وافری که به این موضوع داشتند، سبب گردید ساختاری تحت عنوان بنیاد سعدی طراحی شود.
در ساختار و ترکیب مدیریتی بنیاد سعدی چه کسانی فعالیت دارند؟

بنیاد دارای هیأت امنایی است که علاوه بر عضویت پنج نفر از استادان برتر زبان و ادبیات فارسی، چند شخصیت دیگر مثل معاون اول رئیس جمهور، وزیر علوم، وزیر ارشاد، وزیر امور خارجه، رئیس سازمان صدا و سیما، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس جامعه المصطفی قم، نیز به عنوان اعضای حقوقی در جلسات آن حاضر می‌شوند. ریاست هیأت امنا به عهده معاون اول رئیس جمهور است و دبیری هیأت امنا با رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و ریاست عالیه این بنیاد نیز بر عهده شخص رئیس جمهور است.

فکر نمی‌کنید انتخاب نام سعدی برای این بنیاد، که بی‌شک ریشه در علاقه معروف رئیس آن به این شاعر شیرازی دارد، خود عاملی برای سردرگمی مخاطبان در خصوص نحوه فعالیت‌های این بنیاد شده است. چراکه خیلی‌ها معتقدند آقای حداد بنیادی شخصی برای سعدی پژوهی دایر کرده است؟

حدود ۱۰ کشور مطرح جهان از سال ها قبل بنیادهایی شبیه به بنیاد سعدی تأسیس کرده و کارشان این است که زبان ملی خود را در سراسر جهان گسترش دهند. البته آن‌ها تنها این اقدام را به منظور نشر زبان انجام نداده و بیشتر به دنبال این هستند که فرهنگ خود را نیز از این طریق به جوامع مخاطب منتقل کنند. تمام این کشورها نام بنیاد خود را از بین افرادی انتخاب می‌کنند که در کشورشان جزو شخصیت‌های مؤثر حوزه ادبیات به حساب می‌آیند. اسپانیا بنیادی دارد به نام «سروانتس» که نامش را از نویسنده کارهای ارزنده‌ای چون «دن کیشوت» انتخاب کرده است. یا انستیتوی معروف آلمانی، نام «گوته» را بر خود دارد. در ایتالیا نیز بنیاد فعال آن‌ها «دانته» نام گرفته است. بدیهی است که به تبعیت از عرف بین‌المللی، ما نیز باید نام یکی از مشاهیر کشورمان را برای این بنیاد انتخاب می‌کردیم.

عده‌ای به دلیل فقدان روحیه تعامل‌گرای زبان فارسی معتقدند ادبیات فارسی برخلاف ادبیات نوین که به موضوعات مشترک جهانی و مسائل خاص انسانی می‌پردازد، بیشتر متون منظوم و منثوری است که در منطقه بومی کشوری باستانی و اسلامی به نام ایران قابلیت عرضه داشته و هر روز هم این دایره با وجود گرایش‌های مذهبی خصوصی‌تر می‌شود، از همین رو ادبیات ایران تاکنون نتوانسته اثری بیافریند که خوانندگان سراسر جهان با آن ارتباط برقرار کنند. با این اعتقاد چقدر موافقید؟

این ادعا که ادبیات جهان برای خودش یک‌سازی می‌زده و ادبیات فارسی - چه کلاسیک و چه معاصر آن- یک ساز دیگر، درست نیست. چرا که در بسیاری از آثار ادبی جهان ردپای ادبیات فارسی کاملاً مشهود است. گوته، دیوانی دارد که به تأثیر از حافظ نوشته است. اگر بسیاری از آثار ادبی امریکای لاتین را ببینید، تأثیر آن‌ها را از خیام و مولانا ملاحظه خواهید کرد. پائولو کوئیلو نویسنده مشهور برزیلی در مقدمه رمان پرفروش خود «کیمیاگر» اعلام می‌کند که این اثر را با الهام از داستانی از مثنوی به رشته تحریر درآورده، یا کتاب «پیرمرد و دریا»ی ارنست همینگوی چنانچه معروف است به تأثیر از این شعر سعدی نوشته شده است:
شد غلامی که آب جو آورد آب جو آمد و غلام ببرد
دام هر بار ماهی آوردی ماهی این بار رفت و دام ببرد
به سبب همین اشتراکات عمیق با مشاهیر ادبی ایران، پوشکین را در روسیه و یونس امره را درترکیه، با عنوان سعدی کشورشان معرفی می‌کنند.

زبان فارسی که مردم این سرزمین قرن‌ها بدان سخن گفته‌اند در طول زمان حتی از گزند اقوام مهاجمی چون ترک‌ها و مغول‌ها مصون مانده و چیرگی اعراب بر دستگاه اداری این سرزمین نیز موجب نشده تا فارسی در ایران از اعتبارش بکاهد. اما با وجود این، شاهدیم فیلسوفانی چون ابوعلی سینا، فارابی، رازی و... علی رغم ملیت ایرانی، آثارشان را به عربی می‌نویسند، دلیل این اقدام اندیشمندان ایرانی را معطوف به چه می‌دانید؟

به دلیل آن بوده که در آن دوره، زبان علم، زبان عربی بود. لذا وقتی یک نفر تصمیم داشت حرف خود را به گوش عالم برساند و تلاشش در مرزهای داخلی محصور نماند، به ناچار اثرش را به زبان عربی می‌نوشت.

زبان فارسی، با این‌که از شاخه زبان‌های هند و اروپایی است و در استفاده از روش اشتقاق و ترکیب و تعدد وندها، نیز چندین برابر زبان عربی توان واژه‌سازی دارد، اما در مقایسه با ترویج زبان عربی، بسیار ضعیف و منفعلانه عمل کرده‌ایم. انتظار نداریم فارسی، زبان نخست جهان اسلام شود، ولی این نیز شایسته نیست که صرفاً برای کرسی‌های کشور لبنان هزینه کنیم، جایی که بیشتر به دلیل علاقه‌مندی به انقلاب اسلامی و شخص رهبر فرزانه، مشتاق زبان فارسی هستند. برای ترویج فارسی در بین دیگر برادران دینی حوزه عرب هم آیا اقدام ویژه‌ای انجام شده است؟

جدای از کشوری چون لبنان، زبان فارسی در میان دیگر کشورهای عربی، چه در دانشگاه‌ها و چه در بین عموم مردم داوطلب دارد. برای مثال در کشوری چون مصر که ما نزدیک به ۳۰ سال با آن‌ها روابط سیاسی نداشتیم، زبان فارسی به خوبی توسط استادان علاقه‌مند حفظ شده است و طرفداران آن نیز رو به فزونی است. بعد از انقلاب مصر، یعنی در یکی دو سال اخیر که امکان سفر کردن چند گروه از استادان مصری به ایران فراهم شد ما شاهد حضور استادانی بودیم که از ۱۵ دانشگاه مصر و به نمایندگی از سوی ۱۵ هزار دانشجوی زبان فارسی در مقاطع مختلف کارشناسی تا دکتری به ایران آمده بودند. در سوریه نیز ۵ دانشگاه در ۵ شهر مهم این کشور، دپارتمان زبان فارسی دارند و ۱۵۰۰ دانشجوی زبان فارسی در آنجا به تحصیل در رشته زبان فارسی مشغول هستند.

هندوستان بزرگانی چون امیرخسرودهلوی وحسن دهلوی راپرورده که برای مثال بیدل دهلوی استعمارستیزی است که از قضا تمام اشعارش را هم به زبان فارسی سروده، جدای از این‌که بیشترین تعداد دانشجوی ایرانی را در شهرهای مختلف هند داریم و با وجود این‌که نهادهای فراوانی چون انجمن‌های ریشه دار بیدل درآنجا به ترویج زبان فارسی مشغولند، ولی گویی با همه این شرایط، زبان فارسی هنوز در شبه قاره غریب است. انگار آنچه از زبان فارسی در هند باقی مانده همان کتیبه‌های شاعران فارسی زبان است که بر در و دیوار اماکن معروف و قلعه‌های حتی استعماری هند نقش بسته است. چرا واقعاً با این همه برنامه‌ریزی، خروجی کار در هندوستان قابل اعتنا نیست؟

بخشی به عدم امکانات کافی برمی گردد، بخشی هم بی‌تعارف به ضعف مدیریت ما و بخشی هم به مسائلی برمی‌گردد که از حوزه عمل ما خارج است؛ عواملی چون انگلیسی بودن زبان علم در جهان امروز. ما باید در هر کشوری به مزیت نسبی و زمینه‌های مساعد برای ترویج زبان فارسی توجه کنیم. فرض کنید شما می‌خواهید موسیقی ایرانی را به اروپا عرضه کنید، آیا باید موسیقی سنتی خود را ارائه کنیم یا موسیقی پاپ را که برای آن‌ها نه تنها حرف نویی ندارد، بلکه از خود آن‌ها گرفته‌ایم و البته از ما جلوتر نیز هستند. مزیت نسبی ما در حوزه موسیقی، موسیقی سنتی است. حالا اگر ما به این موارد توجه نداشته باشیم، نتیجه‌اش چه خواهد شد؟ جز این که در بعضی از کشورها شاهد تعطیلی زبان فارسی باشیم. اکنون در ۷ کشور، در دبیرستان‌های آنها؛ و در ۲ کشور، در دبستان‌های آنها؛ زبان دوم خارجی، فارسی است، این نکته‌ای است که می‌توانیم در کشور‌های دیگر نیز دنبال کنیم.
کدام کشور از دبستان یادگیری زبان خارجی را برای دانش‌آموزانش اجباری کرده است؟ 
کشور ارمنستان، در کلاس دوم ابتدایی دانش‌آموزان دو ساعت در هفته درس آموزش زبان فارسی دارند. کشورهای دیگری چون لبنان، آذربایجان، گرجستان و... هم در مقاطع دبیرستان در بین زبان‌های فرانسوی، آلمانی و فارسی، دانش‌آموزان موظف هستند یکی از آن‌ها را به عنوان زبان خارجی دوم انتخاب کنند.

با وجود سیطره کامل روس‌ها در بین کشورهای کمونیستی ، هنوز بسیاری از اصطلاحات فارسی بدون هیچ تغییری استفاده می‌شوند، برای مثال در بین مردم قزاقستان بیش از ۳۰۰۰ واژه مصطلح فارسی همچنان کاربرد دارد، برای گردآوری و تحقیق در این زمینه‌ها هم بنیاد سعدی فعالیتی دارد؟

ما از هر فرصتی برای نشر زبان فارسی در دنیا و بخصوص در بین کشورهایی که با آن‌ها اشتراکات فرهنگی و تمدنی داریم استفاده می‌کنیم. چنانچه مشترک بودن رسم‌الخط زبان فارسی با عربی، یک فرصت برای ما محسوب می‌شود. همچنین وجود لغات مشترک در بین مردمان کشورهایی چون ترکیه، یونان و آسیای میانه، زمینه‌های بهتر یادگیری را در حوزه آموزش فراهم می‌کنند.
سفارشات و بیانات قابل تأملی از سوی رهبر فرزانه انقلاب در خصوص اهمیت ترویج زبان فارسی ایراد شده و همانگونه که مطلع‌اید در قالب کتابی با نام «کلمه طیبه» نیز منتشر شده است، بنیاد سعدی به چه نحوی از آن‌ها بهره خواهد برد؟

این مجموعه که حاوی فرمایشات رهبر معظم انقلاب با موضوع گسترش زبان فارسی در خارج از کشور است، حاصل گردآوری سخنان ایشان در طول ۲۰ سال است. این بنیاد با طبقه‌بندی این مطالب بر اساس کاربردهای گوناگون، از آن‌ها به عنوان مرامنامه خود بهره‌برداری خواهد کرد.

به عنوان سؤال آخر بفرمایید دلیل گرایش عموم خارجی‌ها برای یادگیری زبان فارسی چیست؟

دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد. عده‌ای با علاقه‌مندی به فرهنگ هفت هزار ساله ما ایرانیان و برای شناسایی این تمدن کهن به یادگیری زبان فارسی می‌پردازند. درحالی که برخی دیگر با مطالعه آثار تاثیرگذار شاعران و نویسندگان بزرگ ایرانی تمایل پیدا می‌کنند که به سراغ زبان مرجع بیایند. عده‌ای نیز برای تفسیر نگاه اسلام در چارچوب روایت شیعی- ایرانی و قرائت خاص آن‌ها از این دین مبین، به سراغ تحصیل در رشته زبان فارسی می‌آیند. شرق شناسی از دیگر دلایلی است که بسیاری از محققان را مجبور و یا علاقه‌مند به یادگیری این زبان می‌کند. دلیل بعدی به شعر فارسی برمی‌گردد که به جهت غنا، اصالت و قالب زیبای آن ، بسیاری مشتاقان شعر را جذب می‌کند؛ و از آن جا که ترجمه‌های موجود صرفاً به انتقال محتوای شعر پرداخته‌اند و زیبایی قالب، مغفول می‌ماند، این افراد خود با یادگیری زبان فارسی گرایش می‌یابند تا به ابعاد مورد نظر فوق دست یابند.

گفت‌ و‌ گو از امیرقهرمانی، روزنامه ایران

Start typing and press Enter to search